به کسی در تهران که نیست...

Posted on at


 یک شعر قدیمی / از آخرین مجموعه ی شعرم "جنازه بردهان"


این کتاب توسط نشر شعر پاریس منتشر شده است


برای دانلود کتاب به این لینک مراجعه شود: www.poetrymag.ws/docs/masoud_hassanzada/


 



 


 (توصیه می شود این شعر را با صدای بلند بخوانید!)


 


 


هراضالهء زلزله ی تهران!


هرازناک ترین زلزله ی تهرانی


تو آنی که هرآنی ترین زلزله ی تهرانی


میان ران های سُست وسفید تهران


تو همان دخترانی که می افتند     سُست وسفید


ورانی دیگر برمی خیزد          سُست وسیاه


ورنگ


 می باخته می شود ازدرد ی


                       که نکردی


توهمانی!     


باسن پف کردهء آسفالت


دستی بریده بر شهید رجایی خیابان


که در آنی بوق می زنند           بربالای برج میلاد


 


روحِ با شکوه نشُسته


بر مسیحایی شیک


وتوکاملن چنانی!


زلزله در تو می کند تهران


 


وتو حضرت آقا!


ارجع الی ربک


عامه در عمامهء عام


در صلوات پس از مرگی


 در خیابان


         ...آنی


اصفهانی از زنده رود روده های بیابان


                           چنان نصف جهانی


وشاعر می شوی از بس کنار "مترو ها وسروسهی ها "


بوسه از اصفهان می دزدی


وتهران در تو می گندد


وتو ای.....رانی


نه آن رانی که میرانند می افتد از بس بلند می خوانند:


خوابیده خوب خاطره عر عر!


خوابیده همچون زلزله در عبای بادی سیه


در عبای زلزله بادی سیه


 


وتو حضرت آقا!


در تهرانی که میدانی


میدانی نمانده از کبوتران حرم پُت


صدها شکاف سینه در جای جای سینه ء تهران


از هر اضاله زلزله در کس نیست


یک خرمگس که بس که بس وبس


 



About the author

MasoudHasanzada

اززنده گی نامه های فرمال و سر راست متنفرم. به همین دلیل چنین می نویسم: مسعود حسن زاده ای که حالا و اینجا می بینید در کابل زنده گی می کند،شاعر و منتقد ادبی ست و رهبر نخستین گروه راک و بلوز افغانستان(مورچه ها) ست. روزگارش از راه روزنامه نگاری…

Subscribe 0
160