نبود وحدت ملی یا نبود تمامیت خواهان؟

Posted on at


نبود وحدت ملی یا نبود تمامیت خواهان؟


دموکراسی و انتخابات به عنوان محور اساسی آن در افغانستان پدیدهای جدید و نو است و تاکنون در تاریخ 5 هزارساله خود ما دوبار رییس جمهور خود را انتخاب کردهایم. جای بسی امیدواری است که از این پس بتوانیم خود بر سرنوشت خود حاکم باشیم و برای یکبار در طول تاریخ 300 سال گذشته یک غیر پشتون بر ما حکم براند.


در اولین باری که در این کشور انتخابات ریاستجمهوری که آن هم به لطف کفاری که از آنسوی دنیا برای نجات ما و خود از شر اسلام طالبانی که به تعبیر خودشان اسلام واقعی است، برگزار گردید درسهای جالبی را آموختیم.


آموختیم که باید از مرزهای قومی گذشت. چرا که به گفته بسیاری از آگاهان آراء این انتخابات بیشتر جنبه قومی داشته و هر کس به فردی از قوم خویش رای داده است. اگر این حرف درست باشد باید به این نکته نیز صدق می کند که ما درس گرفتیم و از این انتخابات تجربهها اندوختیم. مخصوصن بعد از این که تیم حاکم تمام تلاشش را برای آن عدهای گمارد که هم از قوم رییس محترم جمهور بود و به قول باز هم آگاهان به ایشان رای داده بودند. کاری که نه با دموکراسی مطابقت دارد و نه با شعارهای دهان پرکنی که تیم حاکم در موقع کمپاین خویش جار میزد و گوش فلک را کر کرده بود. درس گرفتیم که حرکت تیمی باید باشد و ائتلافها باید ساخت و اتحادها باید کرد قولها باید گرفت و در قدرت شریک بود و به قول معروف یک دست صدا ندارد و یک سوار گرد.


در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نیز درسها گرفتیم از درسهای قبلی بسی بهتر و ارزنده تر!


در دور دوم آموختیم که از مرزهای قومی باید گذشت و وقتی رای به صندوق رفت کسی را یارای بازگرداندن آن نیست. کاندیدان قومی نبودند. حد اقل به پیمانه دور قبلی که آراء، قومی شناخته شدند، کاندیدان از قومهای گوناگون نبودند تا مانند دور گذشته قوم محوری و قبیله سالاری صورت بگیرد. تعهد کتبی هم در تشکیل ائتلافات صورت گرفت و با آن هم دقت مردم به رایشان باعث شد تا انتخابات به دور دوم بکشد. هر چند دور دوم این انتخابات برگزار نشد ولی با آن هم میتوان ادعا کرد در دور دوم مردم به رایشان اهمیت بیشتری دادند که هیچ یک از کاندیدان حد نصاب 50%+1 را تکمیل نتوانستند و این نکته جالبی بود.


اما جالبتر از آن این بود که تیم پیروز بعد از رسیدن به قدرت تمامی تعهدات و وعده و وعیدهایش را فراموش کرد و علنن به خواستههای متحدانش حتا گوش نداد. چه رسد به جامه عمل پوشاندن به آن وعدههای تو خالی و مکتوب که کماکان مانند گذشته به رخ کشیدن آن در دوره کمپاین گوش فلک را هم چنان کر می کرد.


و این یعنی باز هم همان تیم قبیله و قبیله سالاری که نه تنها بهتر نشد بدتر نیز شد. یعنی همان روایت سیصد سال اخیر با به یدک کشیدن نام دموکراسی. همان نژاد پرستیها و همان تعصبات کورکورانه و همان دید مزخرف و پیش پا افتاده و زیر پا کردن قوانینی به نام قانون اساسی که در شعار آن را وجیبه ملی دانسته و خود آن را طراحی کرده، نوشته، تایید و خود را مجری آن میداند. یعنی مزخرف اندر مزخرف اندر مزخرف. و باز هم به قول معروف از این بابه مردن چی فایده؟


و اما در گرماگرم بازار انتخابات سومین رییسجمهور هستیم. هر روز خبر از نشست و ملاقات و تولد اتحاد و ائتلاف میآید و ما همچنان نظارهگر. جلسات سیاسی گرم و سر سیاستمداران و مشاورانشان شلوغ. فیس بوک و فضای مجازی و اخبار هم گویا غیر از انتخابات دیگر جنبههای زندهگی تعطیل است. در این گیر و دار ائتلافی شکل گرفت به نام اتحاد انتخاباتی که در ابتدا قرار بود بسیاری از چهرههای مطرح سیاسی از اقوام مختلف. سه چهار روزی گفتمان و گفت و شنود و ... ادامه داشت تا اینکه چهرههای متعلق به قوم به قول خودشان اکثریت و به عبارت واضحتر پشتونها از این ائتلاف کنار رفتند. این که علت چه بود و چرا و ... بنده در جریان نیستم! اما عدم حضور پشتونها در ائتلاف تاثیری نگذاشت و این ائتلاف متولد شد. تا قبل از تولد و عدم حضور پشتونها بسیاری از تحلیلگران آنان را تیم پیروز قلمداد کرده و چشم انتظار متولد شدندش بودند. ائتلافی که در رحم سیاست از همه اقوام مملو بود و بسیاری به آن خوشبین بودند. و همه دعاگوی تشکیل این ائتلاف بودند. که به احتمال زیاد چهرههای پشتون طبق معمول زیاده خواهی کرده و هنوز هم خیال خام برادر بزر گتر را در سر می پروراندند که گویا اکنون دیگر کسی برادر بزرگتر نمی خواهد.


اما بعد از این که این ائتلاف بدون پشتون ها شکل گرفت تحلیل ها شروع شد و گزاف گویی ها. به افراد و اشخاصی که در این ائتلاف هستند کاری ندارم که خوب یا بد. به هر حال پشتون ها نیز با اینان قرار بود ائتلاف تشکیل دهند و اتحاد کنند اما بعد از نیامدن پشتون ها ائتلاف از جنگ سالاران شد و وحدت ملی در آن رعایت نشد و ناکام شد و شکننده و هزار و یک بذله گویی که به درد گدایان سر چوک می خورد تا این که از دهان یک تحلیلگر سیاسی بیرون آید. یعنی هر ائتلافی بدون پشتون ها وحدت ملی نیست. غافل از این که خود پشتونها بزرگترین مانع بر سر راه وحدت ملی هستند و با چسباندن قبایل کوچکتر مثل نورستانی و پشه ای و ... خود را اکثریت دانسته و برادر بزرگتر گفته و در حق دیگران هر جنایتی را روا می دارند و هم چنان به سنت های کور کورانه محکم چسبیده اند. دولت فعلی نیز مانند دول گذشته پشتون ها دست به دامان قومیت زده و برای به پیروزی رسانیدن کاندیدان مورد حمایت خود از کیسه خلیفه بخشیده و در طول چند سال گذشته به حزب سازی و عوام فریبی دست زده توسط عده ای خاین به مردم خویش و در این اواخر این بزدلان خواستار آزادی قاتلان هزارن تن از مردم این سرزمین از زندان های پاکستان شده اند. که اگر پاکستان این جانیان را آزاد کند طالبان با ما صلح می کند. این همه باج دادید و صلح گفتید و هر بار طالبان با مشت بر دهان شما کوبیدند و سنگ بر سرتان آرد کردند . تاکی با خون ملت بازی می کنید ؟ صلح با طالبان در صورتی که قبول داشته باشند. چرا سعی دارید تا طالبان خونخوار را جذب کنید و به آنان نیز در حکومت سهم دهید. هر بار با گرفتن چند سرباز مثلن طالب از هر مجرایی برای آنان منبع درآمد ساخته اید و هر روز گروهی تازه که از کانالی تازه با حکومت دوست شده و برادران ناراضی تان را تمویل می کنید. غافل از این که این برادران ناراضی باز هم در مسیر شاهراه ها خون هزاره و ازبک و تاجیک را به زمین می ریزند. چرا دیگر اقوام به جز پشتون ها برادران ناراضی ندارند؟


مرگ بر این تفکر فاشیستی و نژادپرستانه که شما دارید و هنوز هم در سر هوای برادر بزرگتر. تا کی قومیت مبنای انتخاب باشد؟ در کجا ها که شما قوم ابله سنگ اندازی نمی کنید از تحصیلات عالی تا سربازی و شهادت در راه وطن! این است فرهنگ شایسته سالاری؟ به یاد می آوریم روزهایی را که با اراده قوی مردم حتا یک نفر پشتون هم از ولایت غزنی به پارلمان راه  نیافت و شما مانند امروز در بوق و کرنا کردید که وحدت ملی رعایت نشده! خوب طالبان ابله که در انتخابات شرکت نکرده بودند که به کاندیدان پشتو رای دهند و مردم نیز آن قدر هوشیار شده اند که وکالت زنده گی خویش را به کی بدهند! حالا بعد از شکل گرفتن اتحاد انتخاباتی بدون پشتون شما باز هم می گویید وحدت ملی نیست چون پشتون نیست. اگر وحدت ملی مصادف با پشتون باشد مرگ بر پشتون و مرگ بر وحدت ملی! حد اقل سه قوم بزرگ افغانستان در این ائتلاف حضور فعال دارند. اقوامی که در طول سه قرن گذشته زیر یوغ استبداد بودهاند و دور از قدرت نگه داشته اند. حال که این ائتلاف تشکیل شده به دلیل عدم حضور پشتون ها وحدت ملی در آن وجود ندارد؟ بگذریم از اختلاف نظر سیاسی و اختلافاتی که با هم داشته اند که اگر پشتون در این جمع می بود این اتحاد بسی میمون و نیکو بود و ممثل وحدت ملی و اما اکنون که به زیاده خواهی شما جواب رد داده اند وحدت ملی را بهانه کرده و می خواهید مانوردهید و مردم را ناامید از این وحدت. مردم دیگر فریب شعارهای دروغین شما را نمی خورند. شما همان قومی هستید که عبدالرحمن و ملله عمر و حکمتیار متعلق به شماست و به گفته بزرگواری که گفت زن هزاره افتخار دارد که طالب نزاییده و شیر نداده و طالب تربیت نکرده که بدون شک طالب خونخوارترین انسان زمان خویش است در عین ابلهی که کلید بهشت بر گردن دارد و خون انسان های بیگناه بر زمین می ریزد.


نمونه واضح کارکرد بسیار زیبای شما در وزارت تحصیلات عالی است.وزیر شما در اعتصاب دانشجویان وعده می دهد در حضور چندین هزار تن و رسانه ها و فردا می گوید نه ما قانون داریم. قانون شما چگونه است؟ همان قانون ذهن های مریض تان نیست که باید دیگران تحت سیطره ظلم و استبداد شما باشند؟ و همین وزیر شما در تلاش است تا جذب دانشجویان را در دانشگاه ها بر اساس فیصدی قومی ترتیب دهد تا برادران ناراضی شما به دانشگاه جذب شده و از حضور جوانان مستعد در دانشگاه ها جلوگیری کنید چون این جوانان مستعد پشتون نیستند!


وجدان هم ندارید که بگوییم از خود خجالت بکشید!


من به اشخاص این اتحاد کاری ندارم که چه هستند و چه نیستند و چه کرده اند. تمام درد من این است که چون پشتون در این دایره نیست پس وحدت ملی لحاظ نشده پس مردود است و داد می زنید که شکننده است و فلان و بهمان و خاک بر سر این سیاست مردان که اگر این ائتلاف را بشکنند یا در پس پرده به لقمه چربی خود فروشی کنند و حرف شما را به کرسی بنشانند!


ملت تجربه انتخابات گذشته را دارد که چگونه بعد از به قدرت رسیدن به ریش آنان خندید و مضحکه عام و خاصشان کردید. هر چند اعضای تیم اتحاد انتخاباتی هم چندانی که باید و شاید خدمت به مردم نکرده اند اما در دل دوست دارم این تابوی پشتونیزم سیصد ساله بشکند تا تاریخ را ورق بزنیم. پس همه برای یک هدف تلاش خواهیم کرد. شکستن تابوی قدرت پشتون ها در سرزمینی که روزگاری مهد تمدن های عظیم بشری بوده است. بگذریم از اختلافاتی که داشتیم و داریم . بیایید به هدف مشترکمان که منافع مشترک در آن نهفته است بیاندیشیم.



About the author

160