ناامیدی مرگ است ویک امید زندگی دوباره است

Posted on at


امید و دلچسپگی در زندگی یک نعمت است که بدون امید در زندگی نمی توان زندگی را ادامه داد. و در زندگی با دشواری های سخت و زیاد روبرو خواهد شد چون بدون امید در زندگی چون قدم زدن در تاریکیست.  در یک دهکده دور افتاده از شهر دو دوست مهربان با همدیگر زندگی می کردند. که یکی فاطمه و دیگر آن سارا نام داشت ..که همدیگر را بسیار دوست داشتند.وهدف هائ بسیار در زندگی داشتند



  روزی بخاطر تفریح وسرگرمی هر دو به طرف باغ خویش روان شدند. در نیمه راه با فال بین دروغگویی روبرو شدند فاطمه که هر گز به فال بین ها باور نداشت نخواست که فالش را ببیند اما سارا که یک دختر نرم دل وساده دل بود دروغ های فال بین را باور کرد واز اوخواست که فالش را ببیند. فال بین دروغگو به سارا گفت: که تو در فصل خزان سال آینده زندگی خود را از دست خواهی داد وبا ریختن برگها از درختان تو نیز زندگیت را از دست می دهی فاطمه که  به فال بین یقین نداشت به سخنان او نیز توجه نکرد وحرف هایش را باور نکرد. اما سارا با شنیدن این سخن امیدش را کاملآ ازدست دادو گوشه نشینی وانزوارااختیار کرد.


ومنتظر به فصل خزان سال آینده همیشه پشت پنجره می نشست وبیرون را با نگاه های غم دیده نگاه می کرد.با نزدیک شدن خزان روزبه روز امیدش کم می شد زمانیکه خزان رسیدوقتیکه افتادن برگ ها شروع شد چشمانش رابه درخت بزرگ که نزدیک پنجره بود بست وباافتادن هربرگ دلچسپی اوبه دنیا کم وکمتر میشد تا زمانی که تمام برگان افتاد وفقط یک برگ به درختباقی مانده بود.شاید که سخنان فال بین دروغ بوده باشد اما به سارا بسیار تاثیر کرده بود وساراامیدش رااز دست داده بود وبا از دست دادن امیدش می خواست به زندگیش نقطه تمامبخشد



ودر باغ که سارا وفاطمه برای تفریع وسرگرمی رفته بودند باغبان امان باغ فهمید که سارا چی غمی دارد وبرای اینکه سارا پس مانند سابق شود وبخاطرکه بتواند امیدش را دریابد چند دانه برگ مصنوعی را به درخت بسته کرد این کار باعث شد که امید سارا در زندگی بیشتر شود بالآخره این دوره گذشت وبهار رسید که به پایان رسیدن خزان   خزان سارا نیز به پایان رسید چون با ریختن هر برگ درخت امید سارانیز می پاشید .  و در آخر سارا فهمید که سخنان کسی در زندگی ربط ندارد وخود باید برای زندگی تلاش کردوبرای ادامه زندگی یک امید هم کفایت می کند



About the author

SoniyaAkbarzade

soniya is a student in mahjuba hiravi high school ,enroled in school on 1384 she will graguat from school on1393 and soniya did a three-year competency test and she want to become adoctor in the future.

Subscribe 0
160