ای معجزه دلم!
ای سرچشمه تمام خوبیها چشمهاهیت!
چگونه بر این از پرواز بگویم وقتی که آسمان عاشق پر گشودنم نیست؟
چگونه بر این شعر سرایم وقتی حکمات ذهنم را به یغما برده اند؟
چگونه با تو از سبز شدن سخن زنم در حالیکه تمام سر زمین دلم زرد گشته است؟
واژه هایم غریبی و تنها مانده اند و پژواک صدایم در لحظات تنهایی ام طنین انداز شده اند
من هنوز منتظرم
تا تو بیائی تمام غزل های عاشقانه دنیا را برایت زمزمه کنم...
بیا تاگل های عشق هدایت
به آمدنت به معجزه زندگی ایمان بیاورند.
بیا تا دلمان آسمانی تر شود و آسمان به ما احازه پرواز دهد.
بیا و سبز شدن را به بیا بان ها سرازیر نما و ماه را و خورشید را
بر دار و بتاب به جای ماه و خورشید ... بیا من هنوز منتظرم