زنگ خطر

Posted on at


 


من چه گویم ازبرنامه زنگ خطر


حلقه ها دارد به دور هر خبر


رشوه خوار و رشوه گیر را کرده دربه در



با رقص و آواز میخواند با آدا


رنج ملت را کم کند از درد ها


گوش شنوا ندارند بی احساس ها


پت و پنهان اند در راز ها


بر شانه مردم سوارند مردم سوارها


عده ای بر دول میکوبند ساز ها


در مسابقه غارت و چور نمی بازند


بدون اندیشه بر شکار نمیتازند


با همدیگر رفیق و همکار اند در کار ها


در طرح ها ، اندیشه ها و افکارها


منکر دایمی اند از کردار خویش


کیسه های پول دارند در انبار خویش



از گوش ها کر و از چشمان کورند


خواب خوش دارند بر لب گورند


مست مستانه جشن ها بر پا کنند


در رقابت چپن همدیکر را سیاه کنند


شرم ندارند از مهاجران در لانه ها


از گدا های بی سرپرست و بینوا


کاسه صبر مردم آخر سر ریز شود


قصر ها  را مانده در گریز شوند


 قانون طبیعت است درخت بی حاصل


از ریشه برآید در آتشی تیز شود 



160