رشوتانه

Posted on at


ماموری را گفتند ترس از خدا کن – شرم از خالق یکتا و مردم بینوا کن


جیب پطلون و کورتی مردم را نه چسپ – رشوه و رشوه گیری را رها کن


گفت شکر مسلمانیم رشوه نیست قلمانه است – هدیه دوستی است و اندکی محرمانه است



مامور جان قلمانه هم نوع رشوت است – پولش بی خیر و پر از نکبت است


نخیر برادر جان صدقه و خیرات برادرانه است – نذر سخی جان و غریبانه است


چرا میکنید هوش و هواسم را پریشان – بر عقل و هوش تان شده ام حیران


شکرخدا مراجعینم غریب نواز اند – غریبان چوکی را با هدیه مینوازند



چشم حسودان را خدا کور کند – تهمت ناروا را از من دور کند


آغا جان چای پولی کجا ورشوت کجا – تشنه جا مانده کجا و رودخانه کجا


قطره شبنم در لانه مور طوفان است - شاهدانم میز و چوکی های بی جان است


من و قوطی نسوار و پیاله یی چای - از کجا داریم صلاحیت دستور ورای


خبرنگار جان دست بردار ازین مفلوک میز – چند قران ناچیز برمیزم بریز


ناروا تهمت زنند بر من بیچاره یی روزگار – کفش پاره سر شکسته یی بی قرار


عکس مفلوکم گر چاپ کنی در روزنامه ات – مفلوکان بگیریند بر من و بخندند به برنامه ات


بیا احسان نما بر این مامور چملوک شده – تحسین و تقدیری بگیر از سروران زور کده


 



160