صحنه 27: محل: اتاق بنفشه زمان: شب مکان: داخلی
بنفشه وارد اتاق میشود وبه طرف تخت خوابش میرود. بالای تخت می نشیند لب تابش را برمی دارد ودوباره روشن میکند صفحه SKYPE را بازمیکند وبه مامایش تماس می گیرد
بنفشه: سلام ماماجان، چطور هستید؟
ماما: تشکر دخترم خوب هستم تو چطور هستی بی بی جانت
خوب است؟
بنفشه: تشکرهردوی ما خوب هستیم، میخواستم درمورد یک
موضوع همرای شما صحبت کنم.
ماما: خوب، چی موضوعی
بنفشه: مه وبی بی جانم قرار است دوروز بعد به افغانستان
بیاییم پوهنتون مه هم خلاص شد ه فردا محفل رخصتی است
به پوهنتون
ومه تصمیم دارم یک پروگرام به راه اندازم برای زنان و
دختران افغان
ماما: چی رقم پروگرام؟
بنفشه: یک پروگرام مشوره دهی دختران رنج دیده همرای
شان صحبت کنم ومشوره های برایشان بدهم.
ماما: این خو گپ خوب است
بنفشه: اما مه از شما میخواهم که در این زمینه با مه
کمک کنید مه فردا بعد از پوهنتون تکت طیاره میگیرم،یا فرداشب
پس فردا به افغانستان میاییم
ماما: درست است باز هروقت که تکت گرفتی بامه تماس
بگیر وروز آمدن را بگو
بنفشه: باشه ماماجان، حتما حال خدا حافظ
بنفشه لب تابش را خاموش میکند وبالای میزی که کنارش تخت خوابش است، میگذارد وبعد سرش را میگذارد وخواب میشود.
صحنه 28: محل: دروازه آپارتمان زمان: صبح مکان: خارجی
بنفشه دروازه آپارتمان را باز می کند وبیرون می آید وبه حرکت میشود.
صحنه 29: محل: دروازه پوهنتون زمان: صبج مکان: خارجی
به دم دروازه پوهنتون می آید وداخل میشود
صحنه 30: محل: دروازه پوهنتون زمان: صبح مکان: خارجی
داخل پوهنتون می آید درداخل پوهنتون دختران و پسران زیادی بالباس های مخصوص وکلاه های برسر ایـــستاده اند ونگاهی میـــــندازد به یک طرف پوهنتون به استیج آماده شده پیش دوستانش میرود.
صحنه31: محل: دروازه پوهنتون زمان: روز-ظهر مکان: خارجی
دوباره دروازه پوهنتون را نشان می دهدومحصلین از پوهنتون بیرون می آیند وهرکدام یک کاغذ بدست و یک مدال هم به گردن های شان دارند.
صحنه 32: محل: دروازه پوهنتون زمان: روز- ظهر مکان: خارجی
بنفشه همراه با چهارتن از دوستانش به یک کنار دیوار بیرون پوهنتون ایستاده اند بنفشه با آنها خدا حافظی میکند وروی بوسی میکند
صحنه 33: محل: دروازه پوهنتون زمان: روز- عصر مکان: خارجی
به اینطرف می آید واز دروازه پوهنتون دور میشود دوستانش همانجا ایستاده اند یک تاکسی را دست میدهد وبالا یمشود وتاکسی حرکت می کند
صحنه 34: محل: داخل تاکسی زمان: روز ظهر مکان: داخلی
داخل تاکسی نشسته است بعد ازچند دقیقه میگوید
بنفشه: همینجا ایستاده کنید تشکر
صحنه 35: محل: کنار سرک زمان: روز-ظهر مکان: خارجی
ازتاکسی پایین میشود، پول کرایه را میدهد وبه طرف پیاده رو به طرف دوکان تکت فرشی میرود.
صحنه 36: محل: کنارسرک زمان: روز-ظهر مکان: خارجی
از دوکان تکت فروشی بیرون میشود و دوتا تکت به دستش است تکت هارا داخل کیفش میگذارد به پیاده روبه راهش ادامه میدهد
صحنه 37 محل: دروازه آپارتمان زمان: روز-ظهر مکان: خارجی
به دروازه آپارتمان نزدیک میشود وداخل میرود
صحنه 38: محل: زینه های آپارتمان زمان: روز مکان: داخلی
از زینه ها بالا می آید وبا کلیدش دروازه را باز می کند وداخل میرود
صحنه 39: محل: راه روخانه زمان: روز مکان: داخلی
داخل خانه می آید کیفش را به الماری کنار دروازه آویزان میکند وبه طرف سالون می آید بی بی اش از
آشپزخانه بیرون می آید ومیگوید
بی بی: بنفشه آمدی؟
بنفشه: ها بی بی جان، تکت هم گرفتم، امروز عصرطیاره
حرکت میکند.
بی بی: چرا اینقدر زود آخر؟
بنفشه: هرچه زودتر باشه بهتر است. مه میرم بیک هارا
جمع کنم ، غذای چاشت آماده است؟
بی بی: ها آماده میکنم، حالی توبرو لباسها ووسایل ضروری
را جمع کن غذا آماده میشه
بنفشه به طرف اتاقش میرود ودروازه اتاق را باز میکند
صحنه 40: محل: اتاق بنفشه زمان: روز- ظهر مکان: داخلی
دروازه اتاق باز میشود وبنفشه به طرف الماری لباس میرود بیک را برمیدارد ولباسهایش را به داخل بیک
می اندازد، سربیک را بسته میکند و به طرف دروازه اتاق میرود
صحنه 41: محل: داخل سالون زمان: روز-ظهر مکان: داخلی
دروازه اتاق را باز میکند وبیرون می آید وبه طرف دروازه اتاق مادرکلان که پهلوی اتاقش است میرود
ودروازه را باز میکند
صحنه 42: محل: اتاق مادرکلان زمان: روز- ظهر مکان: داخلی
در داخل اتاق مادرکلان پهلوی تخت خواب الماری لباسش است که به طرف الماری میرود ولباسهای مورد ضرورت را در داخل بیک دیگری که از المای برمیدارد می گذارد.
صحنه 43: محل: داخل سالون زمان: روز مکان: داخلی
دروازه اتاق مادر کلان را می بندد وبه طرف آشپزخانه میرود ودروازه آشپزخانه را باز میکند.
صحنه 44: محل: آشپزخانه زمان: روز چاشت مکان: داخلی
داخل آشپزخانه میشود به طرف مادرکلان میرودغذاییکه را مادرکلان از دیگ برروز میز غذ خوری میگذارد
بی بی: همه چیز را جمع کردی؟
بنفشه: ها همه چیز را جمع کردم، بیک شماراهم آماده کردم
وبعداً هردو برروی چوکی ها مینشیند وغذا می خورند
صحنه45: محل: داخل آشپزخانه زمان: روز مکان: داخلی
غذا خوردن ختم میشود بنفشه از روئی چوکی بر میخیزد وظرفها را داخل سنگ ظرفشومیگذاردوبعلت به طرف دروازه آشپزخانه میرود، دروازه را باز میکند وبیرون میرود.
بنفشه: باشه برای ماماجان خو هم یک زنگی بزنم که ما
امروز عصر پرواز داریم
صحنه46: محل: داخل سالون زمان: بعد ازظهر مکان: داخلی
وارد سالون میشود برروی چوکی مینشیند وموبایلش را از روی میز جلویش بر میدارد وبه مامایش تماس میگیرد.
بنفشه: سلام ماما جان خوب هستید ؟ فامیل خوب اند؟
ماما: تشکر چیکار کردی کارهای سفر را؟ کی بخیرمیایید؟
بنفشه: من هم ازهمین خاطر زنگ زدم ماماجان، امروز
ساعت 5 بجه عصر پرواز داریم، شاید شب به افغانستان
برسیم
ماما: درست است، از مه به میدان هوایی به دنبال شما
میام، خدا حافظ
بنفشه: خدا حافظ
بعد موبایلش را به جیب مانتو اش میکند
صحنه 47: محل: بیرونه از آپارتمان زمان: عصر مکان: خارجی
بنفشه وبی بی اشت از دروازه آپارتمان بیرون میشوند ویک تاکسی را دست میدهند و مینشینند
صحنه 48: محل: کنارسرک زمان: عصر مکان: خارجی
از تاکسی پایین میشوند وبه طرف دروازه میدان هوایی میروند
صحنه 49: محل: میدان هوایی آمریکا زما: عصر مکان: خارجی
طیاره نشان میدهد که به هواپروازمیکند
صحنه 50: محل: میدان هوایی کابل زمان: شام مکان: خارجی
طیاره را نشان میدهد که به زمین نشست می کند.
صحنه 51: محل: بیرون از ترمینال کابل زمان: شام مکان: خارجی
بنفشه وبی بی اش که بیک هایشان بدست شان است از دروازه ترمینال بیرون می آیند
صحنه 52: محل: سرک میدان هوایی زمان: شام مکان: خارجی
مامای بنفشه مرد 35 ساله یی درکنار سرک پهلوی موتر سرفش ایستاده است هردو دستش به جیب های پتلونش است وگاهگاهی هم ساعت را نگاه میکند. وچند تا تاکسی وتعدادی از موترهای شخصی هم به کنار سرک ایستاده است.
صحنه53: محل: دروازه میدان هوایی زمان: شب مکان: خارجی
بنفشه وبی بی اش از دروازه بزرگ میدان هوایی بیرون می آیند چهار اطراف شان را نگاه میکنند تا اینکه بنفشه مامایش را میبیند.
بنفشه: بی بی جان اونه مامایم آنجاست. بیا که بریم
بی بی: بریم
صحنه 54: محل: سرک میدان هوایی زمان: شب مکان: خارجی
بنفشه وبی بی اش ازسرک تیر میشوند وبه آن طرف سرک میروند وبه طرف موترمامای بنفشه زدیک میشوند.
صحنه 55: محل: گوشه سرک زمان: شب مکان: خارجی
مامای بنفشه که پهلوی موترش ایستاده است بنفشه ومادرش را میبیند لبخندی میزند ونزدیک آنها می شود. دستهای مادرش را می بوسد
ماما: سلام مادرجان؟
مادر: سلام یوسف جان چطور هستی قند مادر؟
وبا بنفشه هم دست می دهد
ماما: شکر مادرجان خوب هستم تو چطور هستی بنفشه؟
بنفشه: تشکر
یوسف دروازه موتررا باز میکند یوسف: بیایید بنشینید بنفشه وبی بی اشت داخل موتر می نشیند
ویوسف دروازه پشتی موتر را باز میکند وبیک هایشان را میگذارد وخودش هم می آید دروازه موتررا باز میکند وموتر را روشن میکند
صحنه 56: محل: سرک میدان هوایی زمان: شب مکان: خارجی
موتر ایشان به سرک میدان هایی درحال رفتن است
صحنه 57: محل: جاده مکرویان وزیر اکبرخان زمان: شب مکان: خارجی
موتر کنار دروازه آپارتمان سه طبق توقف میکند
صحنه 58: محل: مکرویان وزیر اکبرخان زمان: شب مکان: خارجی
بنفشه بی بی ومامای بنفشه از موتر پایین میشوند مامای بنفشه وبی بی اشت وارد سرای میشوند ومامایش هم بدنبال شان داخل سرای میرود.
صحنه 59: محل: دخل سرای یوسف زمان: شب مکان: خارجی
داخل سرای هستند مامایش دروازه بزرگ سرای را باز می کند
یوسف: شما بروید بالا فرشته منتظر شماست
مه موتررا داخل بیارم وبیک هارا هم بالا میارم
بی بی: درست است.
بنفشه وبی بی اش از زینه ها بالا میروند.
صحنه60: محل: دهلیزخانه یوسف زمان: شب مکان: داخلی
فرشته به جلوی شان می آید وهمرای شان روی بوسی میکند فرشته همرا خشویش سلام علیکی میکند
فرشته: سلام خاله جان چطور هستید؟ خوش آمدید
بی بی: تشکر دخترم خوش باشی
وبعد همرا بنفشه هم خوش آمدید میکند
فرشته: بنفشه جان خوب هستی؟
بنفشه: تشکر خانم ماما
وبه دنبال شان یوسف هم همرای بیک های که بدستش است وارد خانه میشود
صحنه61: محل: داخل دهلیز زمان:شب مکان: داخلی
برروی ناینچه ها نشسته اند وبه تلویزیون نگاه مکنند. فرشته داخل آشپز خانه است وغذا آماده میکنند.
صحنه 62: محل: داخل دهلیز زمان: شب مکان: داخلی
همه دور هم جمع هستند نان میخورند
لطفا برای خواندن ادامه فیلمنامه اینجا کلیک نمایید
