یگانه مونس اش ایدز است

Posted on at


 


چهره چین چروک خورده ، موهای ژولیده و پوست سیاه بالای  استخوان هایش چنان وانمود می نماید که اثر از گوشت در وجودش باقی نیست بوی و تعفن از چند متری دماغ هر رهگذر را می آزارد



او در 12 سالگی از سوی پدر اش به قمار باخته شده بود شخصی که نذیره را به قمار برده بود بالای یک پاکستانی به فروش رسانیده بود وقتی نذیره دست بدست تبادله میشد جز تحمل راهی دیگری نداشت


 



وقتی او به پاکستان انتقال گردید در یکی از ایالات دور دست برای چرانیدن مواشی موظف شده بود او بعد از یک ماه راه فرار را پیدا کرد و خود را دوباره به کشور رسانید



نذیره وقتی به کابل رسید تاریکی شب دامنش را بر کوچه های شهر گسترده بود او با مشکلات توانست دوباره راهی منزل گردد همین که به خانه رسید مادر اش از دیدن او به تعجب افتادچون پدر اش مصروف قمار در پر خانه ها بود شب را با گریه زاری سپری نمود فردای آنروز مادر اش او را بخاطر تمیز کردن به حمام که در نزدیک خانه شان بود فرستاد 


نذیره در حمام با خانم قد بلند و سفید پوست برخورد خانم از او پرسید که چرا پریشان به نظر میرسد او داستان زندگی خود را به خانم نرگس بازگو کرد 


نرگس با استفاده از موقع او را فریب داد به عنوان مادر خوانده او را به خانه خود دعوت کرد تا به راحتی با او زندگی نماید



نذیره که از گرمی و سردی دنیا چندان سر در نمیاورد به این اندیشه شد که اگر دوباره به خانه برود شاید بازهم پدراش او را بالای کسی دیگری به فروش برسد 


 نذیزه موقع را غنیمت شمرده و پیشنهاد او را پذیرفت هر دو بعد از حمام کردن روانه منزل نرگس شدن وقتی وارد منزل شدند نذیره با دختران شیک پوش معرفی شد فکر کرد بهترین زندگی را خداوند (ج) برای او هدیه کرده است



بعد از یکی دو ساعت نذیره به اطاق دیگر رهنمایی گردید از سوی نرگس هدایت داده شد تا نذیره را آراسته نماین


بزودی ابروهای نذیره چیده شد سرو صورتش آراسته و زیبایش دو چندان شد


ساعت 9 شب زنگ موبایل نرگس به صدا درآمد نرگس بعد از احوال پرسی به مشتری گفت " مال تازه و دستاول دارم " بعد از چنه زنی قیمت نذیره تعین شد و جور آمد صورت گرفت 


ساعتی نگذشته بود که سه مرد بلند بالا با دیریشی های شیک و حالت غیر نورمال وارد خانه شدند نرگس از آنها به خوشنودی استقبال نمود


نذیره را با آنان معرفی کرد که او مهمان تازه وارد استامیدوار هستم وقتی خوش را داشته باشید نرگس درب خانه را بست و مرحله بدبختی نذیره دوباره آغاز گردید از آنروز به بعد نذیره روزها و شب ها را به سان امتعه بی کیفیت از یک دست به دست دیگر تعویض میگردید


این پایان ماجرا نبود نذیره آنقدر  دست به دست معامله میشد که وضعیت صحی اش به وخامت گراید روز بروز ناتوان و ضیف تر میشد


سرانجام به حدی ناتوان و مریض شد که کسی به سوی او نمیدید نرگس که تجربه فوق العاده در این راستا داشت او را به داکتر فرستاد بعد از معاینات تثبیت شد که نذیره دچار ایدز است



نرگس با شنیدن این خبر او را از خانه راند حال یگانهمونس نذیره ایدز است و از سرنوشت او کسی نمیداند که در کجا بسر میبرد 



About the author

160