چه میشد در روشنی روی ماهت احساس و محبت تور را در آغوش بگیرم
چه میشد درد هجران روزگار را بتو گفته همراز و همدردم میشدی
چه میشد حکایت و حرف های مردم را در تبسم چشمانت دسته دسته بچینم
چه میشد آرزو های بربادرفته را بر دور دامنت از سر تا به پا بریزم
چه میشد آتش سوزان دلم را در چشم عشق آرامت ببی
امید دارم در قبر سوخته و سرد صدای پرمهرت را بار بار بشنوم بشنوم
............................................