حکایت پدر جان

Posted on at


پدر جان برایم از رازهای باز و بسته بگو


حکایت از کتاب و نوشته و خاطره بگو



قصه های پر از غم و غصه را بگذار


آنچه شیرین بود در گذشته بگو


از قهرو خشم ستمگران خسته ام


از مهرو صفای آینده بگو


حکایت پریان و فرشته ها را بگو



داستان مردم پر تلاش و بر جسته بگو


پدر جان خسته ام از حکایت جنگ


از انفجار بمب, خمپاره و تفنگ


با من از امید و آرزو های آینده بگو


از نفاق و شقاق سخن نزن


از اتحاد و اتفاق مردم فرزانه بگو


سخن از ویرانی لانه, و کاشانه بس است


از آبادی هرات خرم و دردانه بگو          



Sahar akbarzadeh



About the author

SaharAkbarzade

Sahar Akbarzade is 9th class student in Mahjube Herawi High School. She has interest to play volleyball.

Subscribe 0
160