ای خدا!!!

Posted on at




 


ای خدا! میدانم که هیچ کسی را که در زندگی اش تلاش چیزی را داشته، نا امید نکردی و نه میکنی، اما تلاشی که بر مبنای خواست خودت باشد و از خواست خودت بیرون نباشد، یعنی به راه که بنده تلاش میکند رضای خودت بوده و از دایره شرعی بیرون نباشد.



اما خواست که من دارم به فکرم از هیچ دایره ی بیرون نیست و من به این لحاظ تا آخرین نفس های خودم خواهم جنگید و او را از خود خواهم کرد، اما توان من به آخرین حدش رسیده و دیگر توان مقابله را از دست داده ام، چون هیج نتیجه ی نداد و تلاش هایم هیچ جای را نگرفت، پس به این لحاظ شاید پا هم را پس کشم  و رخ عوض کنم، و شاید هم روزهای اخیر تلاشم باشد و دیگرهیچ نتوانم، اما سوالی پیدا میشود یا تلاش من تلاشی نبوده، و یا خواستم به رضای آن ذات نبوده، اما هرچه باشد دیگر مرا طافت تمام شده و نهایت ضعیف شده ام.



و اعتمادم را نسبت به هر کسی از دست داده ام و هر راستی، به چشم جلوه ی دروغ را مینمانید، و هر که سخن از وفا نزدم گوید فکر احمق را بر او نموده و ازش بدم میاید، و هر سخنش به مثل نشتری بر قلبم فرو میرود، اما من چیزی به آن گفته نمیتوانم چون میترسم که نشاید گوید که به شما چی؟ ولی من با نفس های عمیق که سینه ام میبریاید اخ! اخ! گفته و تمحمل میکنم، و با نفس های شعله آسا و نهایت داغ جزای به جهاز تنفسی ام میدهم، اما گناه آنها چیست؟ قلبم که خانه ی از فراق شده، چرا دردش را تنها خود نمیکشد که به دیگران می اندازد؟



بلی این هم ناشی از بی عدالتی خودم است و چرا چنین کاری شود که بار، به دیگران افتد؟


خوب حال نتیجه را گرفتم حتماً نا توانم و یا شاید اشتباه را مرتکب شده ام که خود نمیدانم، ای کاش طرفم این کمی را را به رخم میکشید تا میشد آنرا پر کنم اما او حتا هیچ چیزی را به من روا ندارد و نمیخواهد حتا سلامش دهم، پس چگونه و چی قسم به او گویم که نهایت دوستش دارم؟


ای خداوندا! یا او را بفهمانید که بی حد دوستش دارم و یا مرا از وی دلسرد کن و


 از قلبم بیرونش کن.



تا رفته رفته با گذشت زمان مرا زخم مداوا شود و صحت یابم، و یا قبری در قلبم حفر خواهم کرد او و خاطرش را یکجا بر آن دفن خواهم کرد، اما باز هم حیران میمانم آیا بعد از دفن آن او را دعا کنم و یا بد دعا؟؟ دعا نمیتوانم چون به من درد و رنج داده و بددعا هم، چون هیچ بدی را نسبت به روا نمیدارم و نمیتوانم.



خلاصه در چندین راهی قرار دارم و همیشه با خیالتم یکجا با طوفان های سیاه دل به هر طرف میخورم و غذاب میشکنم اما تا حال راهم را نیافتم.


نویسنده: حکمت الله عزیز


 


 



About the author

hekmatullah

I am hekmatullah and i am from ghazni province of Afghanistan i graduated from school at 2009 and now im student of journalism at kabul universtiy

Subscribe 0
160