تقدیر

Posted on at


ز درد دل من کسی را تقسیر نبود


ز آواز جان من دنیا را تفسیر نبود


دید خرامانش جهان تاره ای آرد


که جز یاری آن جهان را تأثیر نبود


گر قناعت کرد انسان بر بهره دست


در دل و جان کسی زنجیر نبود



بدون ستاره رخشان آسمان شبم


آسمان و دنیایم را تصویر نبود


آرزویم بود افتخار سر در راه وی


که جز فریاد وی نام ام پیر نبود



ز ندای او پیام امید رسد بهر دل من


حقیقتی است که گر او نبود من را قدرت سیر نبود


بشنو درد دل این بیمار را


که جز خودم زندگی را بازی تقدیر نبود




About the author

hasseb

i like poems

Subscribe 0
160