هرروز زندگیمان پرازفرصتهای برای تجربه کردن است ،که هرکدام ازاینها میتوانند غنأوثروت به زندگیمان ببخشند پس ،چراغفلت کنیم وبه راحتی ازکناراین گنجهای ذی قیمت بگذریم؟
هرروز عمرمان که میگذرد ،بایدباخوداندیشیدکه تجربه زندگی به راستی چقدرزیباوباشکوه وازهمه مهمترغیرقابل بازگشت است ،پس بایدلحظه لحظهٔ زندگیمان راارزشمندوپرمعناسازیم
همین واژهٔ پرمعنای (امید) است که، مارا برای ادامه زندگی با آینده روشن وسراسرآرزوهای برآورده نشده امیدوارمیسازد،واین درصورتی امکان پذیراست که مابایدعبارت «من نمیتوانم» راازدایره لغات خودحذف کنیم ودر برابرحوادث و مشکلات زندگی بگوئیم ،«باتوکل به خدامیتوانم» میبینیم که باجایگزینی این عبارت تاچه حد اعتمادبه نفس وقدرت نصیب مان خواهدشد
میتوان باتکیه به (امید) شکست هاوتلخی های گذشته را فراموش کردوهرگزبخاطرنیاورد،میتوان چهره های ازاردهنده وزشت ورفتارهای ناپسندراازیادبردودیگربخاطرنسپرد.
میتوان ازدست دادنی ها رااز دست دادوهرگز به آن فکرنکردودرعوض فقط زیبائی ها ومهربانی هارا بخاطرسپرد
اگرهرفرد،درذهنیت خویش این واژه راتلقین کند که باصبروتحمل وبردباری وباتکیه به امیدبرای آینده روشن وسراسرموفقیت میتوان به قله های پیروزی دست یافت وتاحدودی ناامیدی ویأس اززندگی رامحونمود
درناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپیداست
( نویسنده: خاطره (فاخر