از هر دری سخنی
آن گاه که چشمم به نگاه سحر آمیز می افتد هزاران رویا در خیالم زنده می شود……
آن گاه که چشمم به نگاه سحر آمیز می افتد هزاران رویا در خیالم زنده می شود……
امشب مهتاب،مهتابی ترازهمیشه نوازشم میکرد. انگار میخواست بازبشنودآن حکایتهای……
گامی به سوی روشنی باید گذاشت گام گذاشتن پول و دارایی نمیخواهد بلکه کمی اراده……
دختری بود که پسری را دیوانه وار دوست داشت ، حاضر بود بخاطرش از تمام دنیا……
سالهاست منتظرم....... منتظر فقط یک آغوش گرفتنت...... منتظراینکه دیوار من باشی……
یکی از چیزهایی که کنترل آن در دست ما نیست زمان است اما می توان مدیریتش کرد……