نمایش مالیخولیای جمعی / یادداشتی بر نقاشی های محسن حسینی

Posted on at



 


شما بگویید :خط کشک،خط خطی،رنگ بازی...اصلن هرچی! چه فرقی دارد به حال مولفی که اینگونه شمارا برهنه می کند، کج و کوله می کند،در تناسبات تان دست می برد و شمارا مضحک و عقب افتاده می کشد. درون های تان را عیان می کند، شما را از سویه های که برای خود در نظر گرفته اید پایین می کشد و سکه ی یک پول تان می کند.


محسن حسینی روح نا آرامی دارد / همه روح نا آرامی داریم، اما او بودنش را در نقاشی، از همین روح نا آرام شروع می کند. نه میل هنرنمایی دارد و نه در پی ساخت و ساز یا تکرار واقعیت پوچ و توخالی این زنده گی ی کج و کوله است.



 


شما اکثرن فریاد نمی زنید، می پذیرید و کنار میایید و به این می گویید اجتماعی شدن، اما او وادار تان می کند تا در نقاشی هایش فریاد بزنید، ولو فریادی سرد و بی شکل و نامعلوم.



 


تک چهره های تان را از کابوس هایتان بیرون می کشد ، از خصوصی ترین کابوس هایتان و جلورویتان می گذارد. با صورت های کج و معوج و دهان و چشم و بینی های که سوراخ های کریح بیش نیستند.



 


اوکلید مالیخولیایتان را کشف کرده است، شبانه، در تاریکی و هنگامی که خوابید، به خواب تان سرک می کشد و به پشت آن فیگور های منزه ی روزانه تان نفوذ می کند و عکسی با عجله از آن تهیه کرده و آن را بر روی کاغذ،با عجله پیاده می کند. محدودیتی ندارد، هیچ که نشد، آواری از رنگ را به هر سو می کشاند تا بودنتان را حذف کند، همچنان که کتله های عظیمی از شما هستید تا نباشید!



 


شما ناقص الخلقه اید، و او آن را می بیند، مهم نیست که شما در روزانه ی تان موفق می شوید دُم یا پای اضافه،یا شاخ های کریح، یا خارهای پشت تان را پنهان کنید، او می بیند و برملا می سازد. با بی رحم ترین وسیله و با ظالمانه ترین شیوه، زخم هایتان را با خراش نشان میدهد، خراش های وحشیانه و از سر خشم.



 


وشما به جماعت تان می نازید، به مذهب و مسلک تان که شمارا گردهم آورده و چه بی ربط گردهم آورده!اما او چنین کراهت این جماعت آشفته را برملا می سازد و کراهت این روایت دروغ جماعت را به هم میریزد و در اندام هایتان دست می برد و خلاصه تان می کند به چند خط شکسته ی نافرجام


رنگ در نقاشی های محسن حسینی حتمیتی ندارد، به همین دلیل نیازی به وسواس هم نیست. رنگ های چنین واقعیتی همواره شلخته و بدون هارمونی ست. به همین دلیل رنگ ها را خشن و با لاابالی گری بر درودیوار پیکره های نابسامان شما می مالد و سپس خراش می زند.گاه این رنگمالی های، شباهت زیادی به پنجه کشی های مُردار بر دیوار های دستشویی دارد و استفراغ آور است.



تمام پروسه  ی خلق اثر شباهت زیادی به عملیه ای از سر اکراه  دارد: پس زمینه های به طور اتفاقی و با وسایل کاری غیرهنرمندانه ساخته می شوند، سپس لکه های رنگ بر روی کاغذ تُف می شوند/ پرتاب می شوند و آنگاه با کارد با خشونتی عجیب شکل داده می شوند و پهن می شوند و نهایتن، کارد شروع می کند به زدن ظربه های ممتد کشنده به لاشه ای که ساخته شده است، به این ترتیب جزییاتی خلق می شوند،جزییاتی که گاه سلاخی محض را به نمایش می گذارد و گاه فیگورهای وحشت زده ای که گویی بعد از عملیه ی سلاخی شدن، نفس نفس می زنند.



 


محسن حسینی مجموعه ای از این به گفته ی خودش"رنگمالی" هایش را به روز دوشنبه در گویته انستیتوت / کابل به نمایش می گذارد


ازاین نمایشگاه دیدن کنید ، شاید خودرا در میان این فیگورهای دخالت شده پیدا کنید!


این نمایش مالیخولیای جمعی ماست،مالیخولیای که خود ما هستیم!



About the author

MasoudHasanzada

اززنده گی نامه های فرمال و سر راست متنفرم. به همین دلیل چنین می نویسم: مسعود حسن زاده ای که حالا و اینجا می بینید در کابل زنده گی می کند،شاعر و منتقد ادبی ست و رهبر نخستین گروه راک و بلوز افغانستان(مورچه ها) ست. روزگارش از راه روزنامه نگاری…

Subscribe 0
160