رقص میانه میدان
نورها خاموش شدنِ میدان خالی شدِ دسته دسته به اطراف رفتن و میانه میدان خا…
Browse all mohammadhasani's Blog Posts
نوشته ای برای اخرین اجرای تاتر پانتومیم شاهزاده کوچولو در کابل
زبان سرچشمه سوع تفاهم ها هست . تو میتوانی ساعت ها کنارم من بشینی و حرف بز…
پله ها
پلهها را بالا میروی و لای انگشتانت گل رز قرمز را جابه جا میکنی و روی کاشی…
تلو تلو
دارم تلو تلو ثانیه هایت را میپایم بارانی ات را به اغوش مترسک هدیه میدهی …
یک ذهن بی مرز
صبح خواب هایت را تا میکنی لای پارچه سفید میپیچی . به دستشویی میروی و اب ب…
هر روز ساعت ها ( نیمکت گرد تنهایی )
استاده ایم و گوش به کوک ساعت ها سپرده ایم . زنگ ها به صدا در می ایند و ترن …
نبض ترن تنهایی ...
کلاهش را کج گذاشته بود گوشه لبش . روی صندلی قرمز نشسته بود و به زلف بلند ب…
فراموشی روزهای خوب
فراموشی روزهای خوب نشسته است پشت میز کافه ای در خیابان پاریس و به زبان ک…
به سایه ات می اندیشم که سایه ام را ....
روزی نفسهایمان به نفس هایمان گرم بود . زندگی را در خیابانهای کابل رنگ می…
مسولیت در قبال تولد کودک
چند هفته گذشته در یو ان نمایش فیلم بودُ یکی از فیلم سازان زن به سراغ زنان…
